نقد و بررسي مباحث تاريخي نامه ي 36 در ترجمه‌ها و شرح‌ هاي‌ نهج البلاغه (1)

غارتگري‌ هاي سرداران معاويه در قلمرو حکومتي حضرت امير (عليه السلام) با تهاجم ضحاک بن قيس آغاز شد و با کشتار هاي بُسر‌ بن ‌ارطاه پايان يافت. با بررسي و تجزيه و تحليل سخنان و بيانات امير مؤمنان (عليه السلام) در نامه 36 و مراجعه به منابع متقدم مي‌توان دريافت كه اين نامه در جواب نامه برادر علي (عليه السلام)، عقيل نوشته شده و در باره غارتگري سردار معاويه، ضحاك بن قيس فهري به قلمرو حكومتي امام در سال 38 هجري است.
سه‌شنبه، 25 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقد و بررسي مباحث تاريخي نامه ي 36 در ترجمه‌ها و شرح‌ هاي‌ نهج البلاغه (1)

نقد و بررسي مباحث تاريخي نامه ي 36 در ترجمه‌ها و شرح‌ هاي‌ نهج البلاغه (1)
نقد و بررسي مباحث تاريخي نامه ي 36 در ترجمه‌ها و شرح‌ هاي‌ نهج البلاغه (1)


 

نويسندگان: دکتر محمد علي چلونگر* /علي‌اکبر عباسي**




 

چکيده:
 

غارتگري‌ هاي سرداران معاويه در قلمرو حکومتي حضرت امير (عليه السلام) با تهاجم ضحاک بن قيس آغاز شد و با کشتار هاي بُسر‌ بن ‌ارطاه پايان يافت. با بررسي و تجزيه و تحليل سخنان و بيانات امير مؤمنان (عليه السلام) در نامه 36 و مراجعه به منابع متقدم مي‌توان دريافت كه اين نامه در جواب نامه برادر علي (عليه السلام)، عقيل نوشته شده و در باره غارتگري سردار معاويه، ضحاك بن قيس فهري به قلمرو حكومتي امام در سال 38 هجري است. شواهد و قراين و تحليل مباحث نامه 36 حاكي از آن است كه مباحث نامه نمي‌تواند به ماجراي غارت بسر بن ارطاه بر يمن در سال چهل هجري مربوط ‌باشد. درگير شدن سپاه امام با لشكريان ضحاك و درگير نشدن سپاهيان آن حضرت با نيرو هاي بُسر در جريان حمله و غارت او، همچنين شهادت امام همزمان با اواخر حمله بسر و زنده بودن امام و نامه نگاشتن ايشان پس از حمله ضحاك از جمله دلايل مربوط بودن نامه به ماجراي ضحاك و نه بسر است.

 کليد واژه‌ها: امام علي (عليه السلام)، غارات، ضحاك بن قيس‌ فهري، بسر بن ارطاه، نامه 36 ‌نهج‌ البلاغه.
 

درآمد
 

نهج البلاغه بخشي از خطبه‌ها، نامه‌ها و كلمات قصار حضرت علي (عليه السلام) است كه بيشتر در دوران پر حادثه خلافت ايشان ايراد گرديده و يا نوشته شده است. در بين خطبه‌ها و نامه‌ها و حتي كلمات قصار مواردي پيدا مي شود كه تمام خطبه‌ و يا كل نامه توسط گردآورنده اين كتاب شريف جمع آوري نشده است. يك نمونه از آنها، نامه 36 نهج البلاغه است كه نيمي از آن در نهج البلاغه گردآوري شده است. نامه 36 نهج البلاغه، نامه امام به برادرشان عقيل بن ابي‌طالب بود كه در آن، از درگيري سپاه علي (عليه السلام) با سپاهيان دشمن سخن رفته و پس از آن، امام از قريش شكوه نموده كه طوايف مختلفش با هم بر ضد ايشان هماهنگ شده اند. در ادامه هم، امام از قاطعيت خويش در برابر دشمنان با وجود پراكندگي كوفيان و رشد بي‌تفاوتي در بين آنان ياد نموده است. با توجه به اين كه نيمه اول نامه در اين كتاب شريف نيست،
ابهاماتي در باره دليل نوشته شدن نامه و ماجرا هاي مربوط به آن و شخصيت‌ هاي مد نظر امام در نامه مطرح است. به راستي چه كسي از دشمنان امام در اين نامه مد‌نظر ايشان ‌است و آن حضرت در باره كدام سردار معاويه در نامه صحبت كرده‌است؟
در اين مقاله سعي شده با بررسي شواهد و قراين و مراجعه به منابع متقدم، مباحث تاريخي نامه 36 نهج البلاغه و شخصيت‌ هاي مد نظر امام در اين نامه و سخنان آن بزرگوار در باره قريش و مردم كوفه مورد بحث و بررسي قرار گيرد.
از پيشامد هاي دردناك دوران حکومت امير المومنين (عليه السلام) آشفتگي‌ هايي است که سرداران معاويه، پس از نهروان، در قلمرو حکومتي حضرت علي (عليه السلام) انجام مي‌دادند. آن حضرت تقريباً نزديک به نيمي از دوران امارتش را با با اين معضل مواجه بود و کوفيان به سرعتي که لازم بود، جواب اين غارتگري‌ها را نمي‌دادند. اخلال‌ هاي سرداران سفاک و خونريز معاويه نيز روندي تدريجي و رو به گسترش از آغاز سال 38 تا سال چهل هجري داشت. انعکاس اين حملات و شدت و ضعف آن در خطبه‌ها و نامه‌ هاي علي (عليه السلام) منعکس شده است. يکي از اين نامه‌ها نامه 36 است.

زمينه‌ هاي غارتگري سرداران معاويه در قلمرو حكومتي امام
 

امام در اين نامه از دو موضوع به عنوان زمينه‌ هاي ايجاد اين غارتگري‌ها و ناامني‌ها ياد نموده است: اول، هماهنگي قريش بر ضد آن حضرت و دوم، پراكندگي كوفيان و بي تفاوت بودن مردم كوفه نسبت به اوامر حضرت امير (عليه السلام). علي (عليه السلام) در جا هايي به كارشكني‌ هاي قريش و نقش اصلي آنها در دوري امام از خلافت اشاره مي‌نمايد (1) . قريشيان پيامبر (صلي الله عليه و آله ) را نيز بسيار آزردند و از مكه بيرون كردند؛ در مدينه جنگ‌ هاي زيادي بر آن حضرت تحميل نمودند. آنان مغرور بودند؛ ديگران به حكومت آنان راضي بودند، اما آنها تسليم حكم ديگران نمي‌شدند. (2) ساير عرب‌ها چشم به دهان قريش داشتند و طوايف قريش با هم بر ضد امام علي (عليه السلام) هماهنگ بودند. اين هماهنگي قبل از خلافت علي (عليه السلام) بود و به دوران خلافت ايشان هم كشيده شد. ابن ابي الحديد در اين باره مي‌نويسد:
دليل اين كه بعضي از مردم در صفين به دنبال عمار بودند، تا طرف حق را بشناسند و در اين مورد به احاديث پيامبر در باره عمار استناد مي‌نمودند و روايات مهم‌تر و بيشتر از آن را در باره علي (عليه السلام) نمي‌دانستند، اين است كه تمام طوايف قريش، با تمام توان، بعد از رحلت پيامبر (صلي الله عليه و آله ) سعي نمودند، فضايل و خصايص علي را از زبان پيامبر پوشيده نگهدارند. (3)
دوم، پراكندگي مردم كوفه بود. به نظر مي‌رسد يكي از مهم‌ترين دلايل بي‌تفاوت شدن كوفيان نسبت به جهاد با معاويه و پراكندگي آنان، رشد ‌انديشه قاعدين در بينشان بود؛ تفكري كه كشتار هاي داخلي جهان اسلام را محكوم مي‌نمود. طرفداران اين تفكر احاديثي را در اين باره از پيامبر، بدين مضمون، كه نبايد با اهل قبله جنگيد نقل مي‌کردند. (4) اين سخنان از سوي شخصيت‌ هاي بانفوذي چون سعد بن ابي وقاص، عبدالله بن عمر، محمد بن مسلمه و اسامه ي بن زيد نقل مي‌شد. شعار هاي آنها به ظاهر فريبنده بود، اما راه حلي را براي حل ياغي‌گري‌ها ارائه نمي‌دادند. تفكر آنان قبل از صفين جايي براي عرض‌اندام در كوفه نداشت و اربد فزاري كه با فراخواني مردم به جهاد با گستاخي مخالفت نمود توسط مردم كوفه به قتل رسيد؛ (5) اما ولي بعد از كشتار صفين، اين ‌انديشه در بين بسياري از كوفيان رسوخ كرد و باعث بي تفاوتي آنان نسبت به جهاد با معاويه گرديد تا جايي كه بر اساس اين طرز فكر، ابوموسي را انتخاب نمودند و مي‌گفتند او بود كه ما را از آنچه بر سرمان آمد، بر حذر داشت. (6) اين بي‌تفاوتي‌ها معاويه را گستاخ نمود تا دست به غارتگري‌ هايي در قلمرو امام علي (عليه السلام) بزند. البته شهادت سرداران با نفوذي چون مالك اشتر نخعي، عمار ياسر مذحجي، هاشم مرقال و زيد بن صوحان عبدي زمينه را براي جسارت ياران معاويه در دست زدن به اين اقدامات فراهم مي‌نمود.

درباره نامه 36
 

نامه 36 نهج البلاغه از آن دسته نامه‌ هاي امير مؤمنان (عليه السلام) است كه به طور كامل توسط سيد رضي جمع‌آوري نشده و تنها بخشي از آن در نهج البلاغه موجود است. اين مسأله باعث شده تا در ابتداي نامه ضمايري مطرح شود كه شارحان و مترجمان محترم اين كتاب شريف در توضيحات و تعليقات مربوط به آن دچار اشتباه شوند؛ در حالي كه با بررسي متن نامه و تحليل جملات و بيانات امام و تدبر در منابع متقدم‌تر از نهج البلاغه كه متن كامل نامه در آن كتاب‌ها ذكر شده مي‌توان حقيقت موضوع و شخصيت‌ هاي اصلي مورد بحث در نامه حضرت امير (عليه السلام) را شناخت.

مترجمان و شارحان و نامه 36
 

در ترجمه‌ها بيشتر به اين نكته اشاره شده كه شخص مورد نظر علي (عليه السلام) در ابتداي نامه، بسر بن ارطاه است و يا در بعضي ترجمه‌ها از شخص مورد نظر ياد نشده است. در اين نامه در نهج البلاغه به نام شخص مورد نظر تصريح نشده و در همان ابتداي نامه ذکر شده است كه: «فسـرحتُ اليـه جيشأ كثيفأ من المسلمين». (7) در يکي از ترجمه‌ها در تعيلقات نامه 36 در باره شخص مورد اشاره امام آمده است:
بسر پسر ارطاه كه به دستور معاويه به يمن غارت برد. (8)
مترجمي ديگر در باره علت نگارش نامه مي‌نويسد:
عقيل به امير مؤمنان نوشته بود كه ياران امام با من ياري نكردند و دشمن پيروز گرديد. (9)
و از اين كه متن نامه و بحث امام (عليه السلام) در باره كدام سردار معاويه است، سخني به ميان نمي‌آورد. در ترجمه‌اي ديگر از نهج البلاغه نيز مي‌بينيم: «علي سپاهي به سوي خصم فرستاده بود» (10) و اين كه منظور علي (عليه السلام) کدام خصم است، هيچ اشاره ‌اي ندارد. در يکي از ترجمه‌ هاي معروف و قديمي هم در باره ضمير «او» در نامه در داخل پرانتز كلمه دشمن نوشته شده است؛ (11) در حالي كه سخن، توضيح و تعليقي در باره شخص و يا افراد مورد نظر امام و مصداق ضمير ذكر شده در نامه ندارد. يکي از تصحيح‌کنندگان اين کتاب شريف نيز با اين كه در باره اين نامه كوتاه، در بخش توضيحات از شماره 3773 تا 3796 بحث نمود و توضيحات لغوي لازم را ذكر كرده، (12) از بيان دشمن مورد نظر امام و نام و نسبش خودداري كرده است. مترجمي ديگر، در ترجمه اين فراز از نامه 36 نهج البلاغه و سخنان امام (عليه السلام) و در توضيح مقدماتي نامه مي‌نويسد:
اين نامه پاسخ نامه‌اي است كه عقيل به آن حضرت نگاشته بود، و در باره سپاهي كه آن حضرت به سوي برخي از دشمنان فرستاده بودند. (13)
يکي ديگر از مترجمان اين کتاب گرانقدر در باره اين نامه مي‌نويسد:
پاسخي به نامه عقيل در جريان اعزام لشكري در يكي از پيكارها. (14)
در نهج البلاغه يکي معاصران عرب نيز اشاره‌اي به نام كساني كه علي (عليه السلام) لشكر را به سر وقت آنان فرستاده، نشده است. (15) در ترجمه يکي از ديگر بزرگان از اين کتاب شريف در ابتداي نامه آمده است:
لشكري كه به سوي بعضي از دشمنان فرستاد. (16)
در ترجمه دو تن از محققين هم به شخصيت‌ هاي مورد بحث امام در نامه 36 اشاره‌اي نشده است. (17) يکي ديگر از مترجمين معروف در ترجمه روان خويش بر نهج البلاغه و در پاورقي نامه 36 اشاره مي‌نمايد كه منظور امام بسر بن ابي ارطاه است كه به يمن تاخته بود. (18) در ترجمه‌اي ديگر هم به شخصيت مورد نظر امام در نامه اشاره‌اي نشده، ولي زمان نگارش نامه را، به اشتباه، سال 39 هجري ذكر نموده است؛ (19)
در حالي که غارت و حمله ضحاک بن قيس بلافاصله پس از نبرد نهروان بود(20) و جنگ نهروان در اواخر سال سي و هفت هجري بود (21) و مدتي طولاني پس از تهاجم ضحاک غارتگران شامي بر قلمرو حکومتي علي (عليه السلام) حمله مي‌نمودند و تا شهادت حضرت امير اين ويرانگري‌ها ادامه داشت. ممكن است اين گونه تصور شود كه سه جنگ جمل، صفين و نهروان از ابتدا تا تقريباً انت هاي دوران خلافت علي (عليه السلام) را در برگرفته است؛ در حالي که علي ترک جنگ با سرکشان را حتي يک لحظه به صلاح نمي‌دانست و حتي نجنگيدن با فتنه انگيزان را معادل دوزخي شدن و کافر شدن نسبت به دين محمد (عليه السلام) مي‌دانست.(22) و حتي زماني که بيمار بود، اصرار بر جمع آوري سپاه براي جهاد با معاويه داشت. و زماني که نمي‌توانست با خطبه خواندن مردم را به اين کار وادار کند، با نوشتن مباحثي در اين باره و دستور در باره خوانده شدنش سعي نمود مردم را به جنگ با معاويه برانگيزد. (23) و تمام نبرد‌ها مربوط به سال‌ هاي 36 و37 و ابتداي 38 بود. اگر بين جمل و صفين فاصله افتاد، به دليل نامه‌نگاري با معاويه و اميد امام به پيوستن شاميان به جماعت مسلمانان بود. بين صفين و نهروان هم پيمان‌نامه حکميت کمتر از يک سال و از صفر سال 37 تا رمضان همان سال بود (24) و قبل از اتمام مهلت صلح و به محض اين که پيمان‌نامه شکسته شد و عمرو و ابوموسي بر اساس قرآن حکم نکردند، امام آماده عزيمت به شام گرديد که در نهايت امر، با همين لشکر به جنگ خوارج رفت. (25) در نيمه دوم سال 38 و سال‌ هاي 39 و 40 حضرت امير مواجه با حملات غارتگران شامي بود که نمود آن را در بعضي از خطبه‌ها و نامه‌ هاي امام که مربوط به اين دوران است مي‌توان ديد. (26) در ترجمه‌اي جديدتر از نهج البلاغه و در متن ترجمه و داخل پرانتز، شخصيت مورد نظر امام در اين نامه بسر بن ارطاه ذكر شده است. (27) يکـي از ترجمه‌ هايي که بارها هم به چـاپ رسيده در باره شخصيت‌ هاي مد نظر امير المؤمنين در اين نامه هيچ بحثي را در ترجمه خويش مطرح نكرده است. (28) در شرح و توضيح چهار جلدي نهج البلاغه اثر آيه ي الله شيرازي مباحث تاريخي مطرح نشده (29) و طبعاً بحثي در باره لشکر امام و سرداران معاويه و سرداران امام مطرح نشده است. در يكي از ترجمه‌ هاي قديمي و تاريخي نهج البلاغه كه توسط عزيز الله جويني تصحيح و به چاپ رسيده نيز شرح تاريخي و يا حداقل اشاره‌اي به موضوع تاريخي نامه 36 نشده است. (30) برخي از ترجمه‌ هاي نهج البلاغه هم فاقد تعليقات است. (31) در بعضي از ترجمه‌ هاي نهج البلاغه با وجود داشتن تعليقات ضماير و شخصيت‌ هاي مطرح در اين نامه بي‌توضيح رها شده است. (32) در يکي از ترجمه‌ها کار ترجمه بدون ذكر شماره نامه‌ها و بيان تعليقات و بدون اشاره به مباحث تاريخي انجام شده است. (33) بعضي از ترجمه‌ها با وجود رواني کلام و نثر مترجم، مثل بيشتر ترجمه‌ها اشاره به شخصيت‌ هاي مطرح در نامه ندارد. (34) در ترجمه‌اي هم عنوان شده كه لشکر امام در برخورد با دشمن كوتاهي كردند كه چنين نيست و چنان كه ذكر خواهد شد، پس از اعزام لشکر و بر اساس متن نامه سپاهيان امام وظيفه‌ خود را به خوبي انجام دادند. بعدها ضحاک بن قيس فهري از سرسختي برخي از آنها تعجب و آن را براي بعضي از کوفيان بيان مي‌کرد؛ (35) ضمن اين كه مترجم محترم مباحث تاريخي و توضيح در باره شخصيت مطرح شده در نامه و نامشان را مطرح نمي‌كند. (36)
يکي از مترجمين نام آشناي نهج البلاغه که ترجمه‌اش نيز بارها به چاپ رسيده است در متن ترجمه فارسي نامه اشاره دارد كه امام نامه را به عقيل و در باره لشکركشي براي مقابله با غارتگري بسر بن ارطاه نگاشته است و در باره زمان نگارش نامه نيز سخن از سال سي و نه در ميان است؛ (37) در حالي كه در متن عربي‌نامه كلمه بسر بن ارطاه نيست. حمله ضحاک نيز مربوط به سال سي و هشت و تهاجم بسر و ويرانگري‌ هايش مربوط به سال چهلم بوده و شواهد آن در ادامه ارائه خواهد شد. در يکي از ترجمه‌ هاي جديدتر نهج البلاغه هم اشاره شده که منظور امام (عليه السلام) بسر بن ارطاه است. (38) در نهج‌ البلاغه منظوم، به قلم محمد ‌حسين ‌سلطاني، نيز منظور امام در پاورقي بسر ‌بن ‌ارطاه ذكر شده‌است. (39) در برخي از شرح‌ها نيز به اشتباه زمان نوشته شدن نامه علي (عليه السلام) را مربوط به بعد از حمله و غارت بسر ‌بن ‌ارطاه دانسته‌اند. در شرح ابن ابي‌الحديد و در توضيحات مربوط به اين نامه اشاره شده که منظور امام از دشمن بسر است؛ (40) در حالي كه همين مولف متن كامل نامه امام را كه مربوط به حمله ضحاك است با ذكر نام اين سردار معاويه در شرح خطبه 29 آورده‌است. (41) در شرح يكي ديگر از شارحين نهج ‌البلاغه، در قرن هفتم، توضيحي در باره شخص مورد نظر امام ارائه نشده ‌است. ابن ميثم ‌بحراني ‌در باره ‌اين نامه مي‌نويسد: «حكايت حال عدو و قد اغار علي بعض عماله فنفد اليه جيشاً من المسلمين...» (42) . يكي ديگر از شارحين نيز احتمال داده ‌است كه نامه پس از حمله بسر نوشته شده ‌باشد: «...و يحتمل ان يكون هذا ناظر الي اغار بسر بن ارطاه ي علي نواحي جزيره ي العرب من الحجاز و اليمن و اليمامه ي و...». (43)
شكي نيست كه اين نامه زماني نگاشته شده است كه سواران معاويه تحت فرماندهي سرداران بي‌رحم او در گوشه و كنار قلمرو حكومتي علي (عليه السلام) غارتگري‌ هايي را انجام مي‌دادند. انگيزه اين غارتگري‌ها و آدم كشي‌ها تزلزل موقعيت‌ و حكومت ابوالحسن (عليه السلام) و تثبيت قدرت و حكومت معاويه بود.
زمان شروع اين حملات و غارت‌ها نيز پس از اعلام رأي حكمين و پس از نبرد نهروان بود كه ياران علي (عليه السلام) جهت عزيمت به شام با آن امام همام هماهنگ نبودند. (44) سرپيچي ياران حضرت امير (عليه السلام) از دستورات آن حضرت زمينه را براي غارتگري سرداران معاويه فراهم مي‌نمود. اين غارتگري‌ها از ضحاك شروع و به بسر ختم گرديد. در واقع، غارت و حمله ضحاك بلافاصله پس از پيكار نهروان بود و هجوم بسر آخرين غارتگري در زمان خلافت امام علي (عليه السلام) بود و هنوز اين ماجرا به پايان نرسيده بود كه امام علي (عليه السلام) به شهادت رسيد و فرزندش امام حسن (عليه السلام) به خلافت نشست. خطبه‌ هاي 25 و 119 امام علي (عليه السلام) در باره تهاجم بسر ايراد شده و در متن خطبه 25 هم به اسم بسر اشاره شده است. (45) حمله بسر در زماني انجام شد كه نافرماني كوفيان از حضرت علي (عليه السلام) به اوج خود رسيده بود و جملات و سخنان علي (عليه السلام) حاكي از اين مهم است. (46) اما حمله ضحاك بن قيس در زماني انجام شد كه ياران امام و سپاهيان كوفي بهتر از ايشان تبعيت مي‌كردند؛ هرچند که سستي‌ها و بي‌تفاوتي‌ هايشان شروع شده بود. آشفتگي‌ها و غارتگري‌ هاي ايجاد شده توسط سپاهيان و سرداران معاويه مدتي طولاني از حدود اواسط تا اواخر دوران خلافت امام علي (عليه السلام) در جريان بود و در شروع اين تهاجمات كوفيان هماهنگي بيشتري براي مقابله با غارتگران از خود نشان مي‌دادند. در متن الغارات ذكر عنوان خبر غارت ضحاك با كلمه هزيمته همراه است. (47) خطبه‌ هاي امام نيز در جريان اين تهاجمات و در نکوهش كوفيان مثل خطبه‌ هاي حملات پاياني آتشين نيست. در متن الفتوح ابن اعثم، غارت ضحاك در ابتداي غارات ذكر شده است. منابع ديگري هم که به غارات پرداخته‌اند، غارت ضحاک را نخستين حمله در اين رابطه مي‌دانند. (48)

پي نوشت ها :
 

*استاديار گروه تاريخ دانشگاه اصفهان
**دانشجوي دكتري تاريخ
1) نهج البلاغه، خطبه 217 .
2) تاريخ الطبري، ج3، ص205 .
3) شرح نهج البلاغه، ج8، ص7-17 .
4) اخبار الطوال، ص143 .
5) وقعه الصفين، ص94 .
6) همان، ص499 .
7) نهج البلاغه: ص110 .
8) نهج البلاغه (شهيدي)، ص110 .
9) نهج البلاغه (مبشري)، ص414 .
10) نهج البلاغه )مقيمي)، ص999 .
11) نهج البلاغه (فيض الاسلام)، ص948 .
12) نهج البلاغه (صبحي صالح)، ص688-689 .
13) نهج البلاغه (انصاري)، ص862 .
14) نهج البلاغه (معاديخواه)، ص336 .
15) نهج البلاغه (محمدعبده)، ص547 .
16) نهج البلاغه (جعفري)، ص899 .
17) نهج البلاغه (امامي و آشتياني)، ص639-640 .
18) نهج البلاغه (آيتي)، ص677 .
19) نهج البلاغه (عابديني)، ص350 .
20) الغارات، ص419-421 .
21) تاريخ الطبري، ج5، ص72 .
22) نبرد جمل، ص24؛ اخبار الطوال، ص188 .
23) اخبار الطوال، ص216 .
24) وقعه الصفين، ص521 .
25) مروج الذهب، ج2، ص404 .
26) مثل خطبه هاي 25، 27، 34، 56، 119 .
27) نهج البلاغه (زماني)، ص728 .
28) نهج البلاغه (فارسي)، ص390-391 .
29) نهج البلاغه (حسيني شيرازي)، ص95-97 .
30) نهج البلاغه (جويني)، ص279-281 .
31) نهج البلاغه (شريعتي)، ص708-709 .
32) نهج البلاغه (كاسب)، ص258 .
33) نهج البلاغه (شاهين)، ص675 .
34) نهج البلاغه (بهشتي)، ص22 .
35) الغارات، ج2، ص238-239 .
36) نهج البلاغه (عمادزاده)، ص997-998 .
37) نهج البلاغه (دشتي)، ص386 .
38) نهج البلاغه (شيرواني)، ص486 .
39) نهج البلاغه (سلطاني)، ص615 .
40) شرح نهج البلاغه (ابن ابي الحديد)، ج16، ص149 .
41) همان، ص119-120.
42) شرح نهج البلاغه (ابن ميثم بحراني)، ج5، ص78 .
43) شرح نهج البلاغه (خوئي)ف ج20، ص59 .
44) الغارات، ج2، ص418-420 .
45) نهج البلاغه (شهيدي)، ص25 و 117 .
46) همان، ص25 .
47) الغارات، ج2، ص416-441؛ الفتوح، ج3، ص220 .
48) انساب الاشراف، ج2، ص437 .
 

منبع: نشريه علوم حديث شماره 57



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط